آقا آیهان
اون عکسی که با آقا سپیدار گرفتم؛ بابام دیده میگه اینقد خوب از بچه محافظت کردی که حظ کردم خدا رو شکر مواظب بچه آبجیت میشی غمی ندارم دیگه امروز با دوستانم نسرین و اکرم ساعت11 رفتیم خرید کادو برا دوست نازم فریده واسه چشم روشنی بچه دار شدنش چند جایی رو گشتیم یه چیزی خریدیم ،ایشالله که خوشش بیاد قراره شنبه ساعت 5 بریم خونشون ما سه تا دوست منتظر بودیم تا همه مهمونای اصل کاریش بیان بعد خدمتشون برسم دیگه مامان و دختر خواهرش هم رفتن، میریم مزاحمش بشیم همین که رسیدم خونه خبر دادم کی میریم خونشون دلم برا آبجی نازم یه ذره شده آخه امتحانات ترم سه به بعد دیگه دانشگاه نیومد و مرخصی گرفت نشد دیگه ببینمش ،عزیز دلش رو هم فق...
نویسنده :
مامان
13:25